پيامهاي ارسالي
+
شاه شمشادقدان خسرو شيرين دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان
2-عاشقانه ها
91/9/23
+
وا فريادا ز عشق وا فريادا کارم بيکي طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
+
آهوي روزگار نه آهوست، اژدر است
آهوي روزگار نه آهوست، اژدر است آب هوي و حرص نه آبست، آذر است
زاغ سپهر، گوهر پاک بسي وجود بنهفت زير خاک و ندانست گوهر است
در مهد نفس، چند نهي طفل روح را اين گاهواره رادکش و سفلهپرور است
هر کس ز آز روي نهفت از بلا رهيد آنکو فقير کرد هواي را توانگر است
در رزمگاه تيرهي آلودگان نفس روشندل آنکه نيکي و پاکيش مغفر است
در نار جهل از چه فکنديش، اين دلست در پاي دي
+
آه ، تاکي ز سفر باز نيايي ، بازآ اشتياق تو مرا سوخت کجايي، بازآ
شده نزديک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونريزي مايي ، بازآ
کردهاي عهد که بازآيي و ما را بکشي وقت آنست که لطفي بنمايي، بازآ
رفتي و باز نميآيي و من بي تو به جان جان من اينهمه بي رحم چرايي، بازآ
وحشي از جرم همين کز سر آن کو رفتي گرچه مستوجب سد گونه جفايي، بازآ
كشتي نجات ما
91/9/22
+
فقـط چـند قـدم مانـده بـود برسـم بـه “تــو”… اگر ايـن خواب لعنتـي، ديشـب ادامـه داشـت…!
*مائده*
91/9/22
+
کاغذ سفيد را هرچقدر هم که تميز و براق باشد کسي قاب نمي گيرد! براي ماندگاري در ذهن ها بايد حرفي براي گفتن داشت...